آیهان صادقیآیهان صادقی، تا این لحظه: 10 سال و 11 ماه و 18 روز سن داره

آیهان نفس مامان وبابا

بازگشت

جون دلم خسته نباشی بعد کلی گردش تو ۴روز.عزیزم از اتفاق های این چند روز برات بنویسم سه سنبه شب با آنا اینا راهی شمال شدیم کلی تو شمال آب بازی کردی کارهایی که نمیکردی رو انجام میدادی😉 مثلا وقتی تو خونمون میری حموم زود لباسات رو تنت میکنم تا خدایی نکرده سرما نخوری یا بهت بستنی نمیدم بخوری😯چیکارکنم خوب اگه خدایی نکرده مریض بشی مامانی میمیره ولی اونجا لخت آب بازی میکردی و تندتند بستنی میخوردی نوش جانت شب رفتیم تو ماسوله طرف های رشت یه هتل گرفتیم وقتی وارد خونه شدی گفتی مامانی ابنجا اینترنت داره ماهم هم کلی خندیدیم😅اخه بچه جون تو نت رو میخوای چیکار 😄خلاصه فرداش از اونجا در اومدیم و رفتیم رامسر و بعد نهار رفتیم چالوس که از اونجا بریم تهران جاده چال...
20 تير 1395

مسافرت

  سلام عزیزدلم مامان چطور موتوری 😊خوشکلم امروز ۱۵تیرماه هستش و قراره با آنا اینا شب راه بیفتیم و بریم تهران و...بگردیم امیدوارم بهت خوش بگذره دیروز هم داشتی چمدونت رو میبستی و کلی خوشحال بودی و مثل همیشه آهنگ میخوندی و میگفتی دارم میرم به تهران دارم میرم به تهران😅   ...
15 تير 1395

باغ وحش

جیگرم بلاخره هوای تبریز گرم شد و تونستیم بریم باغ وحش دیروز مامانی امتحان گواهی نامه داشت و همون باره اول قبول شدم قراره تا ۲هفته دیگه مدرک ام رو تحویل بدن و کلی بگردونمت به خاطر قبولی مامان رفتیم ائل گلی ویه جشن کوچولو گرفتیم تو شهربازی کلی سواره دست گاه ها شدی و رفتی باغ وحش خیلی ذوق کرده بودی بادیدن حیوانات آخه عاشق حیوانات هستی درسته به باغ وحش تهران ارم نمیرسه ولی...قراره بریم با آنا اینا تهران قول میدم به باغ وحش ارم هم ببرمت یادمه که با یکی از دوستام که خیلی دوسش دارم رفته بودم اونجا وکلی بهم خوش گذشته بود حتما توروهم میبرم.یه چند تا عکس ازت گرفتم ولی خوب در نیومدن انقد که این طرف و اون طرف میرفتی چندتاشو برات میزارم دوست دارم عشقم😘😘 ...
11 تير 1395

صدآفرین

عزیزتر از جانم سلام چند روز پیش آنا اینا خونه ما بودن تو رفتی فلش کارتاتو آوردی و آنا ازت پرسیدو پسرمن همشو جواب داد عزیز دلم وقتی برای اولین بار تبلیغ صدآفرین رو دیدم هنوز تو به دنیا نیومده بودی که برات خریدم و وقتی به دنیا اومدی کم کم تمام لغات رو بهت یاد دادم توهم که باهوش قبل یک سالگیت تمام کلمه هارو یاد گرفتی آفرین پسر باهوشم خیلی وقت بود که دیگه کلمه هارو باهات کار نمیکردم ولی تصمیم گرفتم انگلیسی کلمات رو هم برات آموزش بدم میدونم که پسرمن از پسه همه کار برمیاد آخه تو پادشاه ماه ها هستی تو خان هستی عشقم تو یکی یدونه مامانی همیشه یادت باشه که مامانی عاشقت هست 😘😘😘 اینم یه هدیه کوچک از طرف آنا که پسر درس خون و باهوشی هستی فدات بشم ...
5 تير 1395

یادی از گذشته

دلبندم سلام چند روزی هست که فقط از بچگیت حرف میزنی و ذوق میکنی میگی مامانی منم تو بچگی توپل بودم هاااااااااا منم دندون نداشتم ها  و... مامانی هم یه عکس درست کرد که قد؛وزن وروزی که به دنیا اومدی و ساعتش توی عکس دیده میشه امیدوارم دوسش داشته باشی جان دلم ☺  راستی یزره قصه شب گفتنمون رو عوض کردیم قدیما یه داستان برات میگفتم و بوس و لالایی. الان دیگه قصه گفتنمون هم اینترنتی شده 😀 اول ازت میپورسم چه داستانی دوست داری رو واست بگم تو هم میگی داستانه مثلا گربه بعد از خودم یه داستانی میسازم که توش گربه باشه بعدش عکس گربه ها رو تو نت برات نشون میدم و یه بازی برات نصب میکنم که توش گربه باشه یک دور بازی میکنی و بوس و لالایی بعدش خواب شیرین...
3 تير 1395
1